Saturday, April 27, 2013

Raise the Red Lantern

Season 8, Session 10
Movie Title: Raise the Red Lantern, (France, 1991)
Director: Zhang Yimou
Speaker: Hamid Parnian



روز شنبه هفته گذشته ”نه ما نه سینما” شاهد نمایش فیلم “فانوس قرمز را بیافروز” به کارگردانی  ژانگ ییمو بود که از زاویه فمینیستی، توسط دو سخنران دعوت شده هومن رضوی و حمید پرنیان نقد و آنالیز گردید.
ژانگ ییمو از نسل پنجم فیلم سازان چینی‌ و فارغ التحصیل آکادمی فیلم پکن در دهه ۸۰ میلادی است، و در کارنامه درخشان او آثاری مثل سر قو (۱۹۸۷)، چی‌ جوو (۱۹۹۲)، سه‌گانه شانگهای(۱۹۹۵)، قهرمان (۱۹۹۵) و خنجرهای پرنده (2004) به چشم می خورد. ژانگ ییمو علاوه بر کارگردانی، به عنوان نویسنده، بازیگر، فیلمبردار و طراح اپرا، باله‌ و برنامه‌های موزیکال هم فعال بوده است و به خاطر همین مهارت ها و تجربیات، نقش کارگردانی را در اجرای برنامه اختتامیه المپیک آتن در سال ۲۰۰۴ و همچنین در پکن در سال ۲۰۰۸ به عهده داشته است.
در این فیلم، که به موضوع چند همسری در جامعه فئودالی چین در سال های نزدیک به ۱۹۲۰ می‌پردازد، کارگردان به تمامی روابطِ نابرابر لایه‌های این مجموعه و جامعه، که شامل ستم و استثمار زنان در این سیستم بسته می شد، پرداخته و آن را به تصویر کشیده است.
در بخش اول ارائه، موضوعاتی در ارتباط با تاریخِ جنبش فمینیستی، اهداف روش نقد فمینیستی، و چگونگی‌ ایجاد آن به عنوان چالشی بر سینمای پدرسالار مطرح شد.
ادامه در هفتهنامه شهروند

Saturday, April 20, 2013

The Red and the White

Season 8, Session 9
Movie Title: The Red and the White (USA, 1967)
Director: Miklos Jancso
Speaker: Mahmood Khoshchehreh




شنبه‌ی گذشته، ۲۰ آوریل، در جلسه‌ی نهم از فصل هشتم گروه فیلم نه ما نه سینما به تماشای فیلم سرخ و سفید، اثر میکلوس یانچو (۱۹۶۷، مجارستان) نشستیم. در این فیلم با این پرسش روبرو می‌شویم که مفهوم جنگ چیست؟ در پایان، محمود خوش‌چهره، دکترای ادبیات انگلیسی و مطالعات فرهنگی از دانشگاه مک‌مستر، به سخنرانی درباره‌ی سینمای یانچو پرداخت.
خوش‌چهره بحث خود را با ارائه‌ی مقدمه‌ای از پس‌زمینه‌ی تاریخی ـ اجتماعی که یانچو فیلم خود را در آن ساخت، آغاز کرد. در سال ۱۹۵۶ گروهی از مردم و دانشجویان مجار علیه دولت وقت کشور که مورد حمایت رژیم شوروی سابق بود دست به قیام زدند که نتیجه‌ی این جنبش به قدرت رسیدن ایمره ناگی بود. در این دوره که مصادف با آغاز کار سینمایی یانچو بود، آزادی‌های اجتماعی بیشتری در مجارستان برقرار شد و یانچو کار خود را با ساختن مستند آغاز کرد. از عوامل تاثیرگذار بر یانچو می‌توان به نظریه‌پرداز معروف، بلا بالاش، و فیلسوف مجار، گئورگ لوکاچ، اشاره کرد که نظریات آن‌ها بر نسل جوان فیلم‌سازان مجار، از جمله یانچو، تاثیر به‌سزایی داشت. دیگر مورد شایان ذکر در آن دوره این بود که سینمای مجارستان ارتباط خود را با جمع‌های‌ ادبی‌ قطع کرد؛ حتا  خود یانچو زمانی‌ قصد ساختن فیلمی بر اساس یک رمان مشهور را داشت که این کار عملی‌ نشد و او از این بابت خود را خوش‌اقبال دانست. با این مقدمه می‌توان سینمای یانچو را “سینمای جدال سیاسی ـ اجتماعی” نام گذاشت.
ادامه در هفتهنامه شهروند

Saturday, April 13, 2013

Opening Night

Season 8, Session 8
Movie Title: Opening Night, (Sweden, 1977)
Director: John Cassavetes
Speaker: Parviz Jahed




در این جلسه، “نه ‌‌ما ‌‌‌نه‌‌ سینما” میزبان منتقد شناخته شده‌ی سینما پرویز جاهد بود. پرویز جاهد دارای مدرک دکترا از دانشگاه  وست‌ مینستر انگلیس است و با ‌‌رسانه‌ها و مجلاتی چون بی بی سی، رادیو زمانه و سینما چشم همکاری می کند. “نه ما نه سینما” با کمک کانون کتاب تورنتو پشتیبانی مالی سفر پرویز جاهد از لندن به تورنتو را بر عهده داشت. این جلسه شنبه‌ی گذشته، ساعت ۰۰ :۶ عصر در ساختمان اویز‌ی دانشگاه تورنتو، با حضور پرشور علاقه‌مندان به سینما و هنرمندانی چون لون هفتون (هنرپیشه‌ی فیلم فت شیکر) برگزار شد. فیلم “اپنینگ نایت” ساخته‌ی جان کاساواتیس در این جلسه به نمایش درآمد و سپس جاهد به معرفی این کارگردان و سبک سینمایی او به همراه توضیحاتی درباره‌ی فیلم پرداخت.

جان کاساواتیس متولد ۱۹ دسامبر‌۱۹۲۹در شهر نیویورک و درخانواده‌ای یونانی‌تبار است. وی پس از تحصیل در رشته‌ی هنر به تدریس روش های بازیگری پرداخت. این تجربیات ایده‌ی ساختن فیلم سایه‌ها را به او داد. اگرچه این فیلم نتوانست توجه زیادی در آمریکا جلب کند؛ اما جایزه‌ی جشنواره‌ی ونیز در سال بعد را از آن خود کرد. کاساواتیس پس از این فیلم به بازی در فیلم های مختلف در سینمای هالیوود پرداخت و با هزینه‌ای که از بازی دراین فیلم‌ها به دست آورد به یک فیلم ساز مستقل تبدیل شد.  سرانجام بیماری کبدی بر اثر مصرف زیاد الکل باعث مرگ او در سن ۵۹ سالگی گشت. کاساواتیس هم اکنون به عنوان یک پدر‌خوانده در سینمای مستقل شناخته شده است. از جمله فیلم های کاساواتیس می توان  به دردسر بزرگ، زنی تحت تاثیر(مدهوش)، جریان‌های عشق، و قتل یک شهروند چینی اشاره کرد. فیلم اپنینگ نایت ساخته‌ی سال ١٩٧٧ درباره‌ی هنرپیشه‌ی زنی ست که در حال تمرین برای بازی در یک تئاتر است. در این تئاتر زنی که حاضر به پذیرفتن بالا رفتن سن خود نیست با مرگ  تصادفی دختر جوانی روبرو می شود که باعث آشفتگی های شخصی و حرفه‌ای در زندگی وی می شوند.

ادامه در هفتهنامه شهروند

Saturday, April 6, 2013

Viridiana

Season 8, Session 7
Movie Title: Viridiana, (Spain, 1961)
Director: Luis Bunuel
Speaker: Arash Azizi




فیلم های بونوئل را  به سختی می توان در یکی از  انواع ژانرها یا جریان های متداول سینمایی  رده بندی کرد. او یکی از برجسته ترین نماینده  های مکتب سورئالیسم در سینماست. جانمایه هنر بونوئل عصیان و طغیان بر قراردادهاست. او تا واپسین دم زندگی اش، عصیانگری سخت و سازش ناپذیر باقی ماند. عصیان گری با شخصیت چندگانه و گاه متناقض، که او را از ارزیابی های عام و قالبی دور می کند. آنارشیستی که از آشوب و ناآرامی وحشت دارد. کمونیستی که از راه و روش کمونیستی بیزار است. نهیلیستی که به ارزش و سنت های انسانی سخت پای بند است و به فرهنگ و مدنیت عشق می ورزد. آدم بی ایمانی که عقیده دارد: «هر آنچه مسیحی نباشد با من سخت بیگانه است» . بی تردید همین  نگرش های پردامنه،  از او فردی منحصر به فرد ساخته است. از دیدگاه دیگر جایگاه  تاریخی بونوئل، غیر قابل اغماض است. او نماینده کاملی از هنرمندان و روشنفکران جمهوری خواه اسپانیا در سال های قبل از جنگ جهانی دوم است. نسلی که با پیروزی دیکاتوری فرانکو  شکست خورد، اما از پای نایستاد.
سال ها بود که همه منتقدان سینمایی می دانستند که هر آن چه او آفریده است، در ژرفای ذهنیت او  و زندگی خصوصی اش ریشه دارد، خاطرات شخصی و تخیل قوی و لجام گسخته ای که هم در تنیده شده است، رد پای گاه و بی گاه خواب ها و رویاهایی که در آثارش می بینیم، همه و همه از تخیل  ژرف او اشباع شده اند.”1
بونوئل خود می گوید “خواب هایم را دوست دارم. حتی اگر کابوس باشند، که بیشتر وقت ها هم هستند. خواب هایم انباشته از دردسرهایی است که برایم آشنا  هستند. اما این هیچ برایم اهمیتی ندارد.  این عشق سودایی به رویا و کیفیت خواب دیدن، بدون هیچ اصراری به تعبیر آن، یکی از انگیزه های اصلی گرایش من به سورئالیسم بوده است. من بعدها رویاهایم را وارد سینما کردم و همیشه کوشیده ام از تغبیر و توضیح آن ها، که  در فیلم های سینمایی رایج هستند،  خودداری کنم”

ادامه در هفتهنامه شهروند