Saturday, April 6, 2013

Viridiana

Season 8, Session 7
Movie Title: Viridiana, (Spain, 1961)
Director: Luis Bunuel
Speaker: Arash Azizi




فیلم های بونوئل را  به سختی می توان در یکی از  انواع ژانرها یا جریان های متداول سینمایی  رده بندی کرد. او یکی از برجسته ترین نماینده  های مکتب سورئالیسم در سینماست. جانمایه هنر بونوئل عصیان و طغیان بر قراردادهاست. او تا واپسین دم زندگی اش، عصیانگری سخت و سازش ناپذیر باقی ماند. عصیان گری با شخصیت چندگانه و گاه متناقض، که او را از ارزیابی های عام و قالبی دور می کند. آنارشیستی که از آشوب و ناآرامی وحشت دارد. کمونیستی که از راه و روش کمونیستی بیزار است. نهیلیستی که به ارزش و سنت های انسانی سخت پای بند است و به فرهنگ و مدنیت عشق می ورزد. آدم بی ایمانی که عقیده دارد: «هر آنچه مسیحی نباشد با من سخت بیگانه است» . بی تردید همین  نگرش های پردامنه،  از او فردی منحصر به فرد ساخته است. از دیدگاه دیگر جایگاه  تاریخی بونوئل، غیر قابل اغماض است. او نماینده کاملی از هنرمندان و روشنفکران جمهوری خواه اسپانیا در سال های قبل از جنگ جهانی دوم است. نسلی که با پیروزی دیکاتوری فرانکو  شکست خورد، اما از پای نایستاد.
سال ها بود که همه منتقدان سینمایی می دانستند که هر آن چه او آفریده است، در ژرفای ذهنیت او  و زندگی خصوصی اش ریشه دارد، خاطرات شخصی و تخیل قوی و لجام گسخته ای که هم در تنیده شده است، رد پای گاه و بی گاه خواب ها و رویاهایی که در آثارش می بینیم، همه و همه از تخیل  ژرف او اشباع شده اند.”1
بونوئل خود می گوید “خواب هایم را دوست دارم. حتی اگر کابوس باشند، که بیشتر وقت ها هم هستند. خواب هایم انباشته از دردسرهایی است که برایم آشنا  هستند. اما این هیچ برایم اهمیتی ندارد.  این عشق سودایی به رویا و کیفیت خواب دیدن، بدون هیچ اصراری به تعبیر آن، یکی از انگیزه های اصلی گرایش من به سورئالیسم بوده است. من بعدها رویاهایم را وارد سینما کردم و همیشه کوشیده ام از تغبیر و توضیح آن ها، که  در فیلم های سینمایی رایج هستند،  خودداری کنم”

ادامه در هفتهنامه شهروند

No comments:

Post a Comment